مترسک از مزرعه می گفت

.

.

پرنده حواسش گرم عشق بازیش بود

.

.

مورچه می اندوخت انچه از دانه بود برای نجات زندگی

.

.

جاده سکوت کرده بود

.

.

و این ادمی باز متوالی تکرار اشتباه می کرد

.

.

خدا چشم می پوشید

.

.

نارفیق نیش خند زنان انتظار ویرانی می کشید ...هم نوعش را

.

.

و در میان این همه تکرار هیچ کس فکر پند گرفتن از

.

.

روزگار نبود

.

.

و باز انتهای این جاده بن بست دلی خسته فریاد سکوت خواهد شکست

.

.

باز دلی خواهد شکست و دلی گوشه نشین انچه نباید تکرار می شد/ 

نظرات شما عزیزان:

zahra

ساعت15:49---10 خرداد 1393

همیشه مثله بارون باش



اما هیچوقت چشم کسی رو بارونی نکن



شاید برایش تنها ترینی

الهام

ساعت21:58---8 خرداد 1393

[وب سایت]

وب زیبایی داری قالبت خیلی قشنگه حالا یه سری به منم بزن و رد پاتو برام بذار

ال ناز

ساعت20:24---7 خرداد 1393

کمکم کن قالب خوب بزارم
پاسخ:بیا تو چت وبم بهت ادرس بدم

ال ناز

ساعت20:17---7 خرداد 1393

قالب هم عوض شد رفیق خوشحالم که بهم گفتی
پاسخ:والا من قصد دخالت نداشتما

ال ناز

ساعت20:01---7 خرداد 1393

[وب سایت]

لایک فداتشم

مرسی که بهم سر زدی


پاسخ:فدا شدن نمی خواد رفیق ..وظیفه بود

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: